تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

راستش را بخواهی , این روزها , لاک پشت بودن را به این شتابِ سونامی وار ترجیح می دهم ...

مبهوتِ این عاشق شدن ها و فارغ شدن های لبریز از دروغ و ناچاری و بی دچاری ام ...

این روزها ... انگار , همه فقط می گردند ... می گردند ...

جایی , کسی , نگاهی , لحظه ای ...و اسارت آغاز می شود ...

همه دام گسترانیده اند ... همه به انتظارِ یک حادثه نشسته اند ... به انتظارِ یک مرگ ...

تا غمگین شوند , آزار دهند , حق داشته باشند , گریه کنند , فریاد بزنند ...

این روزها روزهاییست که رخدادِ یک اتفاقِ تلخ از هر چیزی مهمتر است ...

دلیلیست برای توجیه ِ همه ی آلودگی که از روح به بیرون پرتاب می شود ...

و جهان به گندابی بدل می شود...

این روزها بیش از هرچیزی , تناقض در رگها روان است ,

به قلب که می رسد , من احساس می کنم که دیگر هیچ چیز احساس نمی کنم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ